یادمان باشد فردا حتما ناز گل را بکشیم...

حق به شب بو بدهیم...

و نخندیم دیگر به ترکهای دل هر گلدان...!!

و به انگشت نخی خواهیم بست

تا فراموش نگردد فردا...!

زندگی شیرین است!

زندگی باید کرد...

و بدانیم شبی خواهیم رفت .... !!!

و شبی هست که نباشد پس از آن فردایی

دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست

تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست

قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو

گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم

گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست

آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن

من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست

من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه

برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست

فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز

که همین شوق مرا، خوب ترینم! کافی ست ...